مطالب روز دنیای اینترنت
حدود و نوع حقوق والدين در قرآن كريم
24 / 12 / 1395 ساعت 1:47 PM | بازدید : 105 | نویسنده : saw | ( نظرات )
         niniweblog.com

                 

از مسايل اساسي و مهمي كه در مكتب حياتبخش اسلام روي آن تكيه و تأكيد فراوان شده است، احترام، نيكي و نيك رفتاري با پدر و مادر از سوي فرزندان است. اين مهم، در قرآن كريم، در روايات پيشوايان دين و هم از سوي علما و دانشمندان اسلامي مورد توجه و عنايت خاص قرار دارد.

منبع : بر اساس آیاتی از قرآن که در ادامه متن ذکر شده است.

         niniweblog.com

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


آیه گرافی...1
24 / 12 / 1395 ساعت 1:47 PM | بازدید : 100 | نویسنده : saw | ( نظرات )
                    Image result for ‫آیه گرافی‬‎

                                      niniweblog.com

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


یا اباصالح المهدی ادرکنی...
24 / 12 / 1395 ساعت 1:47 PM | بازدید : 96 | نویسنده : saw | ( نظرات )
           

                            اللهم عجل لولیک الفرج.... 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگینامه اجمالی حضرت امّ البنین سلام الله علیها
24 / 12 / 1395 ساعت 1:47 PM | بازدید : 128 | نویسنده : saw | ( نظرات )
                

ای مادر عباس فدای پسرت

ای همسر خورشید فدای قمرت

ای ام بنین مادر مردان نبرد

عالم به فدای چار نور بصرت

السلام علیک ياحضرت ام البنين سلام الله عليها

سال روز وفات حضرت ام البنین، مادر بزرگوار حضرت عباس علیه السلام ، همسر گرامی امیر مؤمنان علی علیه السلام الگوی زنان عاشورایی تسلیت باد!

        

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


معرفی کتاب " گتسبی بزرگ "
24 / 12 / 1395 ساعت 1:40 PM | بازدید : 117 | نویسنده : saw | ( نظرات )

 

گتسبی بزرگ (به انگلیسی: The Great Gatsby) رمانی است بقلم نویسنده آمریکایی اف. اسکات فیتزجرالد (به انگلیسی: F. Scott Fitzgerald) که برای اولین بار در ۱۰ آوریل ۱۹۲۵ منتشر گردید. ماجراهای این کتاب در نیویورک و لانگ آیلند و در تابستان سال ۱۹۲۲ اتفاق می‌افتند. داستان دورانی را توصیف می‌کند که فیتز جرالد خود آن را دوران موسیقی جاز یا عصر جاز می‌نامید.

ایالات متحده آمریکا در سالهای ۱۹۲۰ به‌دنبال شوک و هرج و مرجی که جنگ جهانی اول بوجود آورده بود از رشد اقتصادی بی‌سابقه‌ای بهره‌مند گردید. شکوفایی اقتصادی و ثروتی که این شکوفایی به‌دنبال داشت باعث آن شد که بر تعداد میلیونرهای جامعه آمریکایی دم به دم افزوده گردد. علاوه بر این از آنجا که در همان سالها قانون منع تولید و فروش مشروبات الکلی در ایالات متحده آمریکا حکم فرما بود، عده‌ای از راه تولید و توزیع قاچاق اینگونه مشروبات ثروت‌های باد آورده‌ای را به چنگ آوردند.

فیتز جرالد هرچند همچون یکی از شخصیت‌های داستانش، نیک کراوی (Nick Carraway) مردمان ثروتمند و زرق و برق آن دوران را می‌ستود ولی با زر پرستی و سقوط اخلاقی منتج از آن میانه خوبی نداشت.

چاپ اول گتسبی بزرگ (در سال ۱۹۲۵) موفقیت چندانی کسب نکرد و در طول مدت ۱۵ سال باقی‌مانده از عمر فیتز جرالد فقط حدود ۲۵٬۰۰۰ جلد از آن به فروش رسید. کتاب در سالهای پایانی ۱۹۳۰ (دوران رکود اقتصادی بزرگ) و همچنین در خلال جنگ جهانی دوم بطور کلی بدست فراموشی سپرده شد، اما بعد از جنگ، در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۵۳ تجدید چاپ شد و بلافاصله خوانندگان و طرفداران بیشماری یافت.

گتسبی بزرگ هم اکنون یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های آمریکایی به شمار می‌آید و آنرا در مدارس و دانشگاه‌های سراسر جهان (در رشته ادبیات آمریکا) به‌عنوان یکی از کتب استاندارد تدریس می‌نمایند.

 

خلاصه داستان

 

نیک کراوی Nick Carraway از اهالی غرب میانه آمریکاست و برای ادامه زندگی به ساحل شرقی آمریکا آمده است. نیک در همسایگی فردی به نام جی گتسبی Jay Gatsby زندگی جدید خود را در غرب آغاز می‌کند. گتسبی بسیار ثروتمند است و بخاطر مهمانی‌های باشکوهی که در خانه اربابی‌اش واقع در لانگ آیلند، «وست اگ»، که در آن روزها کمی از مد افتاده تر نسبت به «ایست اگ» است. برگزار می‌کند شهره خاص وعام است. در مورد ثروت هنگفت او و اینکه این ثروت چگونه بدست آمده است شایعات زیادی بر سر زبان‌ها است. هیچ‌کس چیزی از گذشته وی نمی‌داند.

نیک کراوی در لانگ آیلند، علاوه بر گتسبی، با دیزی Daisy، که دختری از خویشاوندانش هست و همسر دیزی، تام باچانن Tom Buchanan رفت‌وآمد دارد. تاممرد ثروتمندیست که در دوران دانشجویی ورزشکار برجسته‌ای بوده است. تام و دیزی صاحب دختری هستند اما رابطه سردی با هم دارند و تام نیز معشوقه‌ای در شهر، به نام مایرتل Myrtel دارد که همسر مکانیک فقیری به نام ویلسون Wilson هست.

نیک کراوی در ابتدا ریخت و پاش‌های بی‌معنی جشن‌های گتسبی را، که هر شنبه صدها میهمان در آنها شرکت می‌کنند، به دیده تحقیر می‌نگرد. اما کم‌کم خود نیز بطور مرتب در این مهمانی‌ها حضور می‌یابد. گتسبی به او اعتراف می‌کند که دلیل اصلی برگزاری این جشن‌های هفتگی آنست که شاید دیزی (که گتسبی از دیرباز عاشق و دلباخته او بوده است) بالاخره یک روز بطور اتفاقی در یکی از آنها شرکت نماید. نیک ترتیب ملاقات گستبی و دیزی را می‌دهد و آن دو، در نهایت با هم رابطه برقرار می‌کنند.

تام به عشق و علاقه فراوان گتسبی نسبت به دیزی پی می‌برد. او همچنین چند کارآگاه را مأمور تحقیق در مورد گستبی می‌کند و متوجه می‌شود که ثروت گتسبی از طریق قاچاق و فروش غیرقانونی مشروبات الکلی به دست آمده است. او از گتسبی متنفر است. عصر یک روز تابستان، تام، نیک، گتسبی، دیزی و جوردن (دختری ورزشکار که رابطه‌ای مختصر با نیک داشت) برای تفریح و شادخواری با دو دستگاه اتومبیل به هتلی در نیویورک می‌روند. وقتی همگی در هتل دور هم جمع شده‌اند بین گتسبی و تام و در حضور دیزی برخورد لفظی پیش می‌آید. گتسبی در همان جلسه دیزی را وامی‌دارد که بگوید هرگز تام را دوست نداشته است. هدف گتسبی از اینکار اینست که دیزی از تام جدا شده و بار دیگر به سوی او بازگردد. تام وقتی از پیوندهای عاطفی دیرینه‌ای که بین همسرش دیزی و گتسبی برقرار بوده است آگاه می‌گردد خشمگین می‌شود و از دیزی می‌خواهد که بلافاصله به خانه بازگردد. گتسبی، دیزی را همراهی می‌کند تا او را با اتومبیل به خانه برساند. خود تام هم بعد از مدتی به همراه نیک و یک آشنای دیگر (جوردن بیکر، به نوعی رفیقه نیک) از نیویورک راهی لانگ آیلند می‌شود.

تام و همراهانش در راه بازگشت به خانه در کنار جاده با جسد مایرتل Myrtel (که بطور پنهانی معشوقه تام بوده است) مواجه می‌گردند. مایرتل را اتومبیلی بشدت زیر گرفته و از محل حادثه گریخته است. ویلسون Wilson شوهر مایرتل، که شاهد تصادف بوده، دچار شوک شده و کنترل اعصاب خود را از دست داده است. او می‌گوید اتومبیلی که همسرش را زیر گرفته زرد رنگ بوده است. در آن شب دیزی به واسطه اعصاب ناراحت خود از پیشامدهای هتل، به پیشنهاد گتسبی هدایت اتومبیل زرد رنگ را به عهده داشت. ویلسون فردای آن شب از با پرسش از اهالی نشانی صاحب اتومبیل را می‌یابد. ویلسون که عقل از سرش پریده و حتی فکر می‌کند گتسبی معشوق زنش بوده است، گتسبی را در کنار استخر خانه‌اش می‌یابد و با شلیک گلوله‌ای به قتل می‌رساند و سپس در همان نزدیکی به زندگی خود نیز پایان می‌دهد. همان روز نیز دیزی و تام بدون خبر قبلی عازم سفر به نقطه‌ای نامعلوم می‌شوند. بعدها نیک در می‌یابد که تام، ویلسون را به خانه گستبی هدایت کرده است.

از میان آنهمه دوست و آشنا که هر شنبه در مهمانی‌های با شکوه گستبی حضور می‌یافتند، تنها عده معدودی، از جمله پدر گستبی در مراسم تشییع و به خاک سپردن گتسبی شرکت می‌نمایند. نیک بعد از مرگ گتسبی رابطه‌اش را با تام و دیزی و دیگر دوستانی که بواسطه گتسبی پیدا کرده بود قطع می‌کند و به شهر و دیار خود در غرب میانه آمریکا بازمی‌گردد.

ترجمه فارسی

ترجمه فارسی این کتاب بار نخست با ترجمه کریم امامی در سال ۱۳۴۴ با عنوان «طلا و خاکستر» توسط شرکت سیروید انتشار یافت.علت تغییر عنوان در آن زمان ترس ناشر بود از مشکلات تلفظ یک نام ناآشنای خارجی برای خوانندگان و خریداران فارسی زبان.خوشبختانه در دومین چاپ کتاب توسط شرکت سهامی کتاب های جیبی،در سال ۱۳۴۷،عنوان اصلی کتاب بسر ترجمه نهاده شد و وجدان مترجم از این بابت آسوده گردید.چاپ سوم نیز در سال ۱۳۵۴ توسط شرکت سهامی کتاب های جیبی و با همکاری موسسه ی انتشارات فرانکلین چاپ شد.

 

 

فیلم سینمایی

برداشتهای سینمایی چندی از این رمان، از جمله در سالهای ۱۹۲۶، ۱۹۴۹ و ۱۹۷۴ انجام شده است. بازیگران مشهوری همچون رابرت ردفورد در برداشت ۱۹۷۴، به کارگردانی جک کلیتون و بر اساس فیلم نامه‌ای از فرانسیس فورد کاپولا بازی کرده‌اند. فیلم جدیدی از این رمان، با عنوان گتسبی بزرگ (فیلم ۲۰۱۳) و با بازی لئوناردو دی کاپریو ساخته شده است.

داستان فیلم

نیک (توبی مگوایر) فردی است که برای ادامهٔ زندگی و ایجاد موقعیت‌های جدید شغلی از غرب آمریکا به نیویورک آمده و در مجاورت خانهٔ مرد ثروتمندی به نام جی گتسبی (لئوناردو دی‌کاپریو) اقامت کرده است و در ادامه شاهد اتفاقات عجیبی در خانهٔ همسایه‌اش می‌شود. گتسبی، هر شب مهمانی‌های پرسروصدا و گران‌قیمتی برگزار می‌کند که مهمانان بسیار زیادی در آن رفت‌وآمد دارند. نیک، که بی‌میل به ورود به این دنیای پرزرق‌وبرق است، در نهایت کارت دعوتی به او داده می‌شود و این باعث آشنایی او با گتسبی بزرگ می‌شود.

نیک پس از مواجهه با گتسبی، متوجه می‌شود که وی این جشن‌های پرهزینه را تنها به دلیل جلب توجه معشوقه‌اش به نام دِیزی بیوکَنن (کری مولیگان) ترتیب می‌دهد تا شاید بتواند به این واسطه، دوباره او را ببیند. البته معشوقه جناب گتسبی، همسرِ دوستِ گتسبی به نام تام بیوکَنن (جوئل ادگرتون) است که وی از طبقه ثروتمند آمریکا محسوب می‌شود. گتسبی و تام، رابطه خوبی با هم ندارند و این اختلاف گاهی به‌صورت علنی مطرح می‌شود. رابطه میان تام و دِیزی هم تعریف چندانی ندارد. این دو مدت‌هاست که از یکدیگر خسته شده‌اند و حالا تام معشوقه‌ای در شهر به نام میرتل (آیسلا فیشر) دارد که او هم همسر یک مکانیک از طبقه پایین جامعه است! در این میان، نیک که با دِیزی و گتسبی رفت‌وآمد دارد، ترتیب ملاقات این دو را می‌دهد و به‌زودی رابطه  عاشقانه این دو آغاز می شود

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


معرفی رمان " غرور و تعصب "
24 / 12 / 1395 ساعت 1:40 PM | بازدید : 126 | نویسنده : saw | ( نظرات )

این کتاب دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، درحالی‌که تنها ۲۱ سال داشت، نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد.

اکثر منتقدان غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن می‌دانند و خود او آن را «بچهٔ دلبند من» می‌نامند. بااین‌حال، این کتاب، که ابتدا با نام تأثرات اولیه نوشته شده‌بود، تا مدت‌ها توسط ناشران رد می‌شد و وقتی پس از ۱۸ سال به چاپ رسید، به‌جای نام آستن، نام «یک خانم» به‌عنوان نام نویسنده روی جلد به چشم می‌خورد.

از این رمان بارها فیلم‌سازی شده‌است، که آخرین بار آن سال ۲۰۰۵ با بازی کیرا نایتلی (در نقش «الیزابت») و مَتیو مَک‌فادین (در نقش «آقای دارسی») بوده‌است. در سال ۲۰۰۴ هم بالیوود برمبنای این کتاب، فیلم عروس و تعصب را با بازی آیشواریا رای ساخت.

آقا و خانم بِنِت (Bennet) پنج دختر داشتند. جِین و الیزابت بزرگ‌تر از سه خواهر دیگر بودند و زیباتر و سنگین‌تر. چندی بود که در همسایگی‌شان در باغی به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» زندگی می‌کرد که بسیار بامحبت و خوش‌چهره بود. خانم بِنِت می‌کوشید تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب داده‌بود، خانوادهٔ بِنِت نیز حضور داشتند. آقای دارسی، دوستِ شوهرِ خواهر چارلز هم در آن جشن بود. او سرووضعی آراسته و پرغرور داشت. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا شد. دوشیزه بینگلی هم دوست داشت دارسی به او توجه کند که چنین نشد.

پس از آن مراسم، همه از خودبزرگ‌بینی و بدخلقی دارسی صحبت می‌کردند؛ ولی الیزابت حسی درونی نسبت به او داشت. از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آن‌ها، قصد داشت تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. وی نخست جین را برگزید، ولی وقتی فهمید جین با بینگلی می‌خواهد نامزد کند به فکر الیزابت افتاد. خانم بنت هم با این پیوند موافق بود؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آن‌ها به غریبه‌ها نمی‌رسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد کرد و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده گرفت. در همین روزها با آقای «ویکهام» آشنا شد. ویکهام خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی کرد و از دارسی به بدی یاد نمود. الیزابت با شنیدن این حرف‌ها عمیقاً به فکر فرورفت. آیا دارسی همسر خوبی برای او بود؟ آیا او را خوش‌بخت می‌کرد؟ الیزابت کوشید تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.

 

پس از چندی، خانواده آقای بینگلی به خانهٔ دارسی در لندن رفت. این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده‌بود. او عاشق دارسی بود و با این حیلهٔ زنانه می‌خواست بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقه‌مند شود تا بدین‌گونه دارسی را ازآنِ خود کند.

جین و الیزابت از این موضوع خبر یافتند. الیزابت در ذهنش دارسی را نیز بی‌تقصیر نمی‌دانست. کشیش کالینز وقتی دید که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بی‌میل است متوجه دوست الیزابت، شارلوت شد و سرانجام با او عروسی کرد.

زمانی گذشت. از بینگلی و دارسی خبری نشد. جین با دایی و زن‌دایی‌اش به «هانسفورد» رفت تا شاید روحیهٔ ازدست‌رفته‌اش را بازیابد. پس از هفته‌ای الیزابت هم نزد وی رفت. در آنجا با دارسی دیدار کرد. دارسی به او اظهار عشق و علاقه کرد؛ ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستم‌های او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن راند. دارسی در نامه‌ای به الیزابت نوشت: «خانم محترم! ویکهام فردی هوس‌باز و دروغگوست. او قصد فریب خواهر کوچکتان را دارد.»

چندی نمی‌گذرد که این حقیقت آشکار می‌شود؛ زیرا ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) به لندن می‌گریزد. دارسی ترتیبی می‌دهد که آنها را بیابند. سپس با پرداخت پول به هر دو، ویکهام را وادار می‌کند تا با لیدیا ازدواج نماید.

چارلز بینگلی نیز در آنجا جین را می‌بیند. خواهرش می‌کوشد تا او را از پیوند با جین منصرف کند؛ ولی بی‌ثمر است. آنها عاشق هم‌اند. دارسی نیز دست از سر الیزابت برنمی‌دارد و بازهم به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. الیزابت این بار می‌پذیرد. از طرف دیگر، الیزابت که می‌داند درمورد دارسی اشتباه کرده، به‌دنبال فرصتی است تا او را ببیند و روزی دارسی به‌طرف محل اقامت آقای بنت می‌آید که الیزابت را می‌بیند و هر دو اقرار می‌کنند که دربارهٔ یکدیگر اشتباه کرده‌اند و پس از آن با همدیگر نامزد می‌شوند و الیزابت از پدرش می‌خواهد موافقت کند و آقای بِنِت هم موافقت می‌کند و با هم نامزد می‌شوند.

 

غرور و تعصب (به انگلیسی: Pride & Prejudice) به کارگردانی جو رایت برگرفته از کتاب بسیار مشهور غرور و تعصب از نویسنده انگلیسی، جین آستن است.

 

کایرا نایتلی (به انگلیسی: Keira Christina Knightley) بازیگر انگلیسی تبار هالیوود برای بازی در این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شده‌است.

خلاصه داستان

 

سال ۱۷۹۷، انگلستان. قبل از مرگ آقای بنت، همسرش کوشیده تا پنج دخترش- جین، الیزابت، مری، لیدیا و کیتی- را برای یافتن شوهری مناسب آماده کند. چون این کار را تنها راه دستیابی یک زن به رفاه و آسایش می‌داند.

زمانی که سر و کله جوان ثروتمند و خوش سیمایی به نام بینگلی و دوستش آقای دارسی در همسایگی آنها پیدا می‌شود، خانواده بنت سخت دچار هیجان می‌شود. به زودی جین با آقای بینگلی دوست می‌شود و به نظر می‌رسد که الیزابت نیز به آقای دارسی بی‌توجه نیست. اما رفتار آقای دارسی خودپسند الیزابت هوشمند را که در سایه پرورش پدری دختری باشهامت و خودگردان بار آمده، خوش نمی‌آید. از این رو به زودی کشمکش و درگیری زبانی میان آنان آغاز می‌شود.

شایان توجه آنکه شخصیت دارسی در این فیلم بیشتر کمرو و رومانتیک است. زبان آدمهای داستان بیشتر امروزی است. خانم بنت زنی خردمند، هوشمند و تفنن گراست. آقای بنت کشت کار آقازاده‌ای است، ساده و روان سخن می‌گوید و از اشاره‌های ریشخندآمیز در سخنانش هیچ نشانی نمی‌توان یافت. تأکید فیلم بیشتر بر احساسات عاشقانه زوجهاست تا بر درگیری آنها بر سر خودخواهی یکی و پیش داوری‌های ناخواسته و ناروای دیگری که دست آخر سبب آزار و دلخوری دیگران می‌شود.

 

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


تبلیغات
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان

سامان وب

و آدرس

 http://www.sawman.loxblog.com

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1099
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 11
:: تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 123
:: باردید دیروز : 1127
:: بازدید هفته : 1467
:: بازدید ماه : 6777
:: بازدید سال : 17713000
:: بازدید کلی : 197785300