به بهانه 29 خرداد سالروزدرگذشت دکترعلی شریعتی
شریعتی؛ مظلوم در میان موافقان و مخالفان
دکتراسدالله افشار
اشاره:
دکتر شریعتی در دوم آذرماه سال ۱۳۱۲ در مزینان ازتوابع شهرسبزوار متولد شد. شریعتی در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته دکترای ادبیات فارسی به فرانسه رفت و در مدرسه زبان های شرقی پاریس بنا به پیشنهاد جمالزاده تز دکترای خود را در زمینه تصحیح دکترای بلخ نوشت و با حداقل نمره لازم کار خود را به اتمام رسانید. شریعتی در سال ۱۳۴۳ بهایران بازگشت و ابتدا بهعنوان دبیر دبیرستان و سپس بهعنوان استادیار دانشگاه مشهد شروع به فعالیت کرد. اوج فعالیت های دکتر در سال ۱۳۴۵ هنگامی که به عنوان استادیار رشته تاریخ دانشکده مشهد برگزیده شد ، شروع شد و در سال ۴۷ بود که به سخنرانی های آتشین خود در حسینیه ارشاد؛ به مبارزه ضد حکومت شاه پرداخت و به همین علت در سال ۵۲ به مدت ۱۸ ماه در زندان انفرادی شهربانی بود. که پس از آن از سخنرانی منع و خانه نشین شد و مجبور به ترک ایران شد که متاسفانه این سفر دیگر بازگشتی نداشت. آری دکتر علی شریعتی دانشمند جامعهشناس و اندیشمندِ انقلاب ایران در سن ۴۵ سالگی و در ساعت نهونیم صبح روز یکشنبه ۱۹ ژوئن ۱۹۷۷ (۲۹ خرداد ۱۳۵۶)، یک ماه و چند روز پس از مهاجرت به لندن، در اثر حادثهای مشکوک درگذشت.
دکتر شریعتی وصیت کرده بود که پیکرش را در حسینیۀ ارشاد، که خاستگاه اندیشۀ انقلابی و اسلامی در ایران بود، به خاک بسپارند. مزدوران ساواک تلاش کردند پیکر او را از لندن به تهران منتقل کنند تا به شیوۀ خود آن را دفن کنند، اما امام صدر با همکاری دولت سوریه، موافقت حافظ اسد را برای انتقال پیکر او به دمشق جلب کرد تا به صورت امانت در کنار مرقد حضرت زینب (س) دفن شود و پس از سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی وصیت او به اجرا درآید. بدینترتیب، پیکر دکتر علی شریعتی به دمشق منتقل شد و در مراسم خاکسپاری او، امام صدر پیشاپیش تشییعکنندگان در کنار مرقد حضرت زینب (س) حضور یافت و یاران و همرزمان شهید و انقلابیون مبارز بر ضد رژیم شاه، و در رأس آنان شهید دکتر چمران نیز در مراسم تشییع او شرکت داشتند. امام صدر و دکتر چمران در آن مراسم سخنانی ایراد کردند.
شریعتی آثار عمدهای در زمینه اسلامشناسی و شیعهشناسی دارد. اکثر کتابهای شریعتی جمعآوری سخنرانیهای تحریریافته او در حسینیه ارشاد، دانشگاهها، و یا مجموعهای از مقالات و نوشتههای پراکنده او هستند که توسط مرکز نشر آثار دکتر شریعتی به صورت مجموعه آثار در سی و شش جلد پس از مرگ وی به چاپ رسیده است.
صاحب این قلم دراین یادداشت کوتاه به بهانه سالروزدرگذشت دکترعلی شریعتی ؛ با بهره گیری از دیدگاه صاحب نظران و نگاه برخی منتقدان، به پاره ای از موضوعات و مباحث درپیرامون این فرهیخته ارجمند -که تأثیر بسزایی درپیشبرد انقلاب اسلامی درسال1357 داشته است- خواهد پرداخت.
حاشیه های گاه متناقض حول اندیشه، فعالیت ها و کردارهای انقلابی شریعتی
«دکتر علی شریعتی» از جمله شخصیت هایی است که حاشیه هایی گاه متناقض حول اندیشه، فعالیت ها و کردارهای انقلابی اش موجود است. گاه او را ایدئولوگ انقلاب می خوانند(1) و گاه بین او و ساواک گمانه های نزدیکی برقرار می سازند (2) و در برخی از موارد نیز از او به مثابه «جامعهشناس دین» یاد شده است.(3) افزون بر این، نظرهای گوناگونی درباره ی مواضع مارکسیستی او مطرح است.
بعضیها او را از نظر سیاسی ضدّ مارکسیسم قلمداد می کردند، دیگران تصور میکردند که او مارکسیستی است که عقاید واقعی خود را تحت پوشش اسلام پنهان میدارد، افراد دیگری هم بودند که او را یک فرد مبهوت و یک روشنفکر متحیر معتقد به خط سوم بر می شمردند. همچنین سیر تحولات پس از انقلاب نیز نشان داد جریان های سیاسی منتقد و مخالف جمهوری اسلامی، این شخصیت را مصداق مناسبی برای رویکرد دینی نو و اصلاحی میدانند و از اثرگذاری مثبت او بر فرآیند انقلاب بسیار سخن گفته-اند. پذیرش و یا رد این نظرها نیازمند بررسی آرا و نظریات شریعتی است تا بر این اساس بتوان به یک برآیند کلی از دیدگاه ها و نظریات او دست یافت و سپس بر اساس آن، اثرگذاری وی بر انقلاب را سنجید.(4)
شریعتی و پروژه ناتمامش
شريعتي پروژه اي داشت كه همان طرح يك بعثت فكري و نهضت فرهنگي و ايجاد نوعي خودآگاهي و آگاهي جمعي و ملي از پايين مبتني بر بينش و آگاهي بود اما با تحولات سياسي اين امر محقق نشد و انقلاب رخ داد و در نتيجه، پروژه شريعتي ناتمام باقي ماند. امروز احيا و بازسازي و واسازي اين پروژه احساس نياز و ضرورت دارد. شريعتي مثل هر متفكر ديگري يك مسير پر فراز و نشيب و پرماجرايي داشته است. اوديسه روح شريعتي، روح شيفته و جان وارسته و وجدان پردغدغه اي است كه زندان دنيا برايش تنگ مي نمود و قالب ها را مي شكست. شريعتي در ٤٤ سالگي مثل بسياري از بزرگان تاريخ ما همچون عين القضات، حلاج و سهرودي از دنيا رفت و اگرچه توانست به شكل معجزه وار از ايران برود اما نتوانست كه پروژه خود را از سر بگيرد. (5)
ضرورت بازطراحي و واكاوي شريعتي
ميراث شريعتي را مي توان به سه دوره قبل از پاريس، بعد از پاريس و مشهد و بعد از زندان تقسيم بندي كرد. اگرچه در مجموعه اين آثار مي توان يك وحدت دروني و عميق را ديد كه مجموعه آنها را مثل يك نخ به يكديگر وصل مي كند. بخشي از آنچه شريعتي از خود به جا گذاشت پاسخ مستقيم به مسائل روز است اما غير از آن مي توان در انديشه شريعتي يك هسته سخت و منحصر و پايدار و ناميرا را بازشناسي كرد. اين كار را ما بايد در مواجهه با كل سنت فكري خودمان صورت دهيم و براي اين كار بايد عناصر مانا را از امور منسوخ جدا كنيم. من در بازطراحي و واكاوي شريعتي به اين نتيجه رسيده ام كه بايد شريعتي متقدم را با شريعتي متاخر تأويل كنيم. ثانيا، بايد پوسته شريعتي را از هسته انديشه او جدا كنيم.(6)
باور شریعتی از انقلاب و دین
درواقع، شریعتی زدودن غبار از جوهر اسلام را رسالت خود میدانست و با تکرار شعار خون و شمشیر و شعار امامت و عدالت برای مردم ایران، درصدد بازنگری در برداشتِ رایج از دین بود تا امت را به دینِ پویا و اصیل و حرکتآفرین بازگرداند و نیروهای مرتجع را از سوءاستفاده از اسلام برای رسیدن به منافع خویش بازدارد و مردم را از سستی و جمود رهایی بخشد. شریعتی بر این باور بود که هر کس شاهد حقایق زمان خود و نبرد میان حق و باطل در جامعۀ خویش نباشد، دیگر مهم نیست که در چه جایگاه و موقعیتی قرار دارد. او عقیده داشت که هر انقلابی دو رسالت بر دوش خود دارد: رسالت خون و رسالت سخن. او میگفت: «آنان که با شهادت رفتند، کاری حسینی کردند، آنان که ماندهاند باید کار زینبی بکنند، وگرنه یزیدیاند.» او بر این عقیده بود که راه خدا و راه خلق یکی است و خداپرستی به دور از مردم، رهبانیت و تصوف است و از اسلام حقیقی فاصله دارد. (7)
شریعتی؛ تحت تأثیر متفکران غربی
اقامت 5 ساله شریعتی در فرانسه را می توان دوره ی سازندگی شخصیت سیاسی او دانست، او در این دوران با متفکرانی چون «لوئی ماسینیون، ژان پل سارتر، ژانبرگ، فرانتس فانون، جرج گورویچ» و نیز شماری از استادان برجسته دانشگاه سوربن آشنایی پیدا کرد و از آن ها تأثیر پذیرفت. بنابراین ذهنیت شریعتی در احاطه تفکرات این متفکران غربی ساخته و پرداخته شد.
اثرگذاری این متفکران در سیر اندیشه ی وی با اشاره های او به «هگل، مارکس، هوسرل، یاسپرس، هایدگر و مارکوزه» آشکار است. جامعهشناسی دیالکتیکی نومارکسیستی ژرژ گوروویچ، اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر، قرائت لویی ماسینیون از عرفای اسلام قرون وسطایی و رهیافت روانکاوانه فرانتس فانون به جنبش های انقلابی جهان سوم برای شریعتی جاذبه داشت و در همین راستا به ترجمه برخی آثار این متفکران پرداخت.او بر این باور بود که همه ی این رهیافت ها می تواند به بازسازی وجود اصیل شرقی کمک کند.(8) برای نمونه فحوای اندیشه ی شریعتی یا ترجیعبند تفکرات او در اصل «بازگشت به خویشتن» نمود می یابد. اما این اصل تحت تأثیر متفکران غربی و به اقتضای شرایط موجود داخلی از سوی شریعتی مطرح شد؛ او این گفتمان را از گفتمان بازگشت به خویشتن فرانتس فانون وام گرفت، تنها تفاوت این دو گفتمان در مختصات مذهبی گفتمان شریعتی بود.(9)
نقادی شریعتی به مکاتب غربی و مارکسیسم
شریعتی هر چند غرب را عامل مصیبت بشر خطاب میکرد؛ شناختشناسی، مفاهیم و زبان و مرجعهای فکری خود را از غرب وام گرفت. در واقع تلاش او برای شکل دادن به اصل بازگشت به خویشتن و نوسازی شیعه از مفاهیم و بن مایههای نظری غرب برخوردار بود. از نظر شریعتی، مارکسیسم همچون تکنولوژی و صنعت غرب قابل اخذ است و تنها باید ریشههای غربی آن را، سرشتی اسلامی بخشید. او با ملغمهای که از افکار جامعهشناسان فرانسوی-آلمانی و بیشتر چپ و به ویژه مارکس ایجاد کرده بود به سراغ مذهب رفت و برای افزایش آنچه کارکرد بیشتر دین مینامید؛ نگاهی سیاسی- اجتماعی به دین کرد و در این راستا کارکرد سیاسی را با اهمیت تر دانست و بنابراین اسلام را ابزاری برای سیاست قرار داد. در این وضعیت بود که علیرغم انتقاد شریعتی به مکاتب غربی، دین همانند ایدئولوژیهای غربی تنها تأثیر دنیوی یافت. سیر اندیشهی شریعتی با توجه به بررسی مصادیق عمدهی تفکر او به خصوص دربارهی فلسفهی تاریخ و دیدگاه طبقاتی او یا جنگ مذهب علیه مذهب، نمود بارز تفکر مارکسیستی در اندیشهی شریعتی است هر چند با نقادی از مارکسیسم در به حاشیه بردن مارکسیسم، موفق عمل کرد.(10)
همت شریعتی؛عصری کردن تئوریک مفاهیم اجتماعی اسلام
دکتر شریعتی بعنوان یک متفکر مسلمان با رویکرد جامعه شناسی، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او بهطور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده میداند و آن را توام با اسارتپذیری، خرافه، و جبرگرایی معرفی میکرد. وی معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیمودهاست. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. او در سه جبهه فکری با سلفیسم، غربزدگی و مارکسیسم زدگی مبارزه میکرد. تعالیم او در تقابل اساس با ریشه های حکومت سلطنتی استبداد و استعمار است. او مفاهیم کلیدی اسلامی نظیر تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منکر، ذکر، امت و امامت را با رویکرد جامعه شناسی تحلیلی عصری نمود که اسباب بیداری و جنبش فکری و اجتماعی مسلمانان شد. همت اصلی شریعتی عصری کردن تئوریک مفاهیم اجتماعی اسلام با رویکرد و ادبیات جدید برای بر پایی جامعه توحیدی مبتنی بر قسط، آزادی و معنویت بود.
او اسلام را تنها راه نجات و سعادت دنیوی و اخروی میدانست و راه های سوسیالیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را بیراهه میدانست. او همه بهترینها و سمبلهای آرمانی را در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) می دانست. آنها سمبل اعلای ایمان، آگاهی، مسئولیت، رهبری راستین، عرفان، حکمت، جهاد وشهادت هستند و ارزشها و راه آنها برای همه عصرها و نسلها بهترین مانبفست فکری، عملی و مبارزاتی است.(11)
منتقدان و نقد شریعتی
1- شريعتي؛ دين را ثابت و معرفت ديني را متحول ميداند و براي تحول و عصريشدن معرفت و فهم ديني از علوم انساني به ويژه جامعهشناسي و تاريخ مدد ميگيرد بدين معنا كه ديدگاههاي جامعهشناختي را بر فهم آيات تطبيق ميكند كه از خطاهاي معرفتشناسي ديني است.(12)
2- شريعتي از يك طرف به عنصر اجتهاد اعتقاد دارد و از بهرهگيري آن و بازسازي دين توسط اجتهاد تاكيد ميورزد و وظيفه روشنفكران را احيا و بازسازي دين و بهرهگيري از اجتهاد معرفي ميكند و از طرف ديگر براي روشنفكران، به هيچ تخصصي اعتقاد ندارد، حال پرسش ما اين است كه چگونه روشنفكر آگاه به زمان و زبان جامعه و متعهد به تعهد انساني كه از تخصصهاي لازم جهت طي كردن فرآيند اجتهاد بيبهره است و آشنايي به مباني فقهي و حديثي و رجالي و دهها تخصص ديگر ندارد، توان بهرهگيري از اجتهاد و احيا دين را دارد؟ آيا تجويز چنين نسخهاي، جوانان را به نوعي الحاد يا التقاط نميكشاند؟ و يا اينكه نكشانده است؟ اگر قبل و بعد از انقلاب، گروههايي از نسل جوان را مشاهده ميكنيم كه از مجتهدان جامع الشرايط فاصله ميگيرند و مستقلا به اجتهاد ديني ميپردازند و در نهايت به دام انديشههاي التقاطي ميافتند و از خلوص دين منفك ميشوند، بدان جهت است كه بدون تخصصهاي لازم و كافي به فهم دين ميپردازند.(13)
3- اشكال ديگري كه بر اين شخصيت فكري ميتوان گرفت اين است كه او بيش از حد به ايدئولوژي كردن و حيات اجتماعي و كاركردهاي اجتماعي دين ميانديشيد و همين سبب شده بود كه به ابعاد فردي و عبادي دين، كمتر توجه كند و گاه عالمان ديني را مورد عتاب قرار دهد و اسلام را از جامعيت بيندازد، در حالي كه نگاه احياگر به دين، بايد نگاه جامعنگرانه باشد و به تمام ابعاد دين توجه نمايد.(14)
9. نقد ديگر به رويكرد دكترشريعتي اين است كه از مجموع انديشههاي ايشان استفاده ميشود كه دنيا اصل و آخرت فرع است و بايد آخرت، تابع دنيا باشد، به همين دليل اموري كه در آبادكردن دنيا نقش مهمي دارند، بيشتر مورد توجه شريعتي قرار ميگيرد تا اموري كه در آبادكردن آخرت موثرند و حال آنكه از آيات قرآن و روايات پيشوايان دين چنين استفاده ميشود كه دنيا مقدمه آخرت است و بايد به دنيا نگاه مقدماتي داشت و اگر به ايدئولوژي كردن دين و كاركردهاي اجتماعي دين توجه داريم بايد از مقدماتي بودن آن غفلت نكنيم.(15)
شخصیت دکتر علی شریعتی ازنگاه رهبرمعظم انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ازجمله افرادیست که سابقه آشناییاش با دکتر علی شریعتی به سال ها قبل بازمی گردد و او را از دوران پیش از سفر به فرانسه میشناختند. ایشان طی مصاحبهای با روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 30 خرداد سال 60 به بررسی مفصلی پیرامون شخصیت دکتر علی شریعتی پرداخته اند. ایشان در این گفتگواست که شریعتی را چهره ای مظلوم می دانند که هم موافقان و هم مخالفانش در همچنان مظلوم ماندن او شریک اند.اکنون درپایان نوشتارحاضر، بخش هایی ازاین مصاحبه را درذیل مرورخواهیم نمود:
1- به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست. مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند.
2- بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی می توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبایی ها هم برخوردار بود.پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او، برجستگی های او را نبینیم.
3- ممکن بود او اشتباهاتی بعضا در مسایل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد مثل توحید، یا نبوت و یا مسایل دیگر اما این نباید موجب می شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم.
4- ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او بجای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرایی هایی کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند.
سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهاتی را از او نپذیرند. یعنی سعی کردند هرگز اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام. خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس العمل ها را در مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریص تر کند. بنابراین من امروز می بینم کسانی که به نام شریعتی و بعنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می زنند، کمک می کنند تا شریعتی را هرچه بیشتر منزوی کنند.
5- من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم و حتما ابایی ندارم.
6- شریعتی یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماع رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند.این بُعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی شود.
7- شریعتی برخلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند، نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود، این ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهایی بود که جز معارف قطعی شریعتی بود اما درمورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد بطور کامل عمل نمی کنند.
8- امروز هر گروهی این امکان را دارد که بگوید یار شریعتی من بودم، هم فکر شریعتی بودم، شریعتی مال من بود.اما خوب باید دید چقدر این حرف قابل قبول است. نه مارکسیست ها و نه گروه دیگر هیچ کدام با شریعتی حتی هم خونی فکری و رابطه خویشاوندی فکری هم نداشتند.
9- من شریعتی را به صورت یک مرحله می توانم قبول کنم. به این معنا که، همین طور که قبلا گفتم او کسی بود که اندیشه های مطرح شده در جامعه را با زبان درستی با یک سلطه ویژه ای بر فرهنگ رایج آن نسل می توانست بیان کند. به این معنا که خود او هیچ ابتکاری را نداشت به هیچ وجه قبول ندارم، بلکه خود او ابتکارهای زیادی داشت مسایل جدیدی داشت اما به معنای درست کلمه شریعتی یک مرحله بود، مرحله بعدی این است که بیاییم آن مسایلی را که شریعتی با استفاده از آشنایی های خودش با فرهنگ اسلام فهمیده بود و ارایه داده بود با اصول اساسی فلسفی مکتب اسلام بیامیزیم و منطبق کنیم.آنچه که به دست خواهد آمد به نظر من مرحله جدیدی است که می تواند برای نسل ما مفید باشد، به تعبیر بهتر بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم. ترکیبی از زیبایی های شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری به وجود بیاوریم آن بنظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد.
سه شنبه: 29 / 3 / 1397- 5 شوال 1439- 19ژوئن 2018
پانویس ها:
1- Farhang Mansour,Resisting the Pharaohs:Ali Shariati on Opperession,Race and Class 21,no.1,p.31-40
2- روحانی، سید حمید ، نهضت امام خمینی، ج3، جلال متینی، مجلهی ایرانشناسی، سال پنجم، ص 849-850 به نقل از: رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای سیاسی ایران، تهران: خانهی کتاب، 1387، ص570 .
3- بروجردی، مهرزاد ، روشنفکران ایرانی و غرب، جمشید شیرازی، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز،ص 163 .
4- پورمحمدی، محمد، تبلور اندیشهی مارکسیستی در تفکرات «دکتر شریعتی»، پایگاه تحلیلی - خبری برهان.
5- آقاجري، هاشم، درنشست «اكنون، ما و شريعتي»، تالار ابن خلدون دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، روزنامه اعتماد ، 30خرداد ماه 1396، شماره 3835 ، ص 7 .
6- همان.
7- سیره و سرگذشت امام موسی صدر، هیئت رئیسه جنبش امل، مترجم: مهدی سرحدی، چاپ دوم، ج ۲، ص ۲۳۵-۲۴۰.
8- بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمه: جمشید شیرازی، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ص172 .
9- پورمحمدی، محمد، تبلور اندیشهی مارکسیستی در تفکرات «دکتر شریعتی»، پایگاه تحلیلی - خبری برهان.
10- همان.
11- علوی، مهوش السادات، دکتر علی شریعتی ایدئولوگ انقلاب اسلامی، آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)، 30 اردیبهشت ماه 1391.
12- خسروپناه، عبدالحسين، روشنفكري و دكتر شريعتي، باشگاه اندیشه.
13- همان.
14- همان.
15- همان.