زن که باشی بی پناه می شوی...
می ترسی... از همه چیز... حتی از صدای جغد در کوچه ی تاریک.
زن که باشی همیشه یک ترسی داری تا تنهاییت نگذارند... همیشه می ترسی تا تو را جور دیگری نگاه کنند.
همیشه این را در ذهنت فرو می کنند که تو دختری... هیس... حرف نزن... صدایت را کسی نشوند. صدای زن را نباید نا محرم بشنود... زن که باشی باید بمیری... به جرم تمام مردانگی هایی که در قبالت نکردند...
زن که باشی می فهمی دوستت دارم هایشان از روی هوس است...
گاهی نمی دانند چطور مُخَت را بزنند....
می توانی به خودت ببالی که می توانی یک مرد را از پا در بیاوری... می توانی با یک لبخند افسار به گردنش بیاویزی...
به خودت افتخار کن که بهشت زیر پای توست و از دامن تو مرد به معراج می رود و تنها درهای خانه ی کعبه برای یک زن گشوده شد. به خودت ببال بانو که هستی بخش یک زندگی هستی.